به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا وسیما ، کشور اسلامی قطر در حاشیه خلیج فارس ، مستعمره سابق انگلستان بود که در سپتامبر 1971 اعلام استقلال کرد.
سرزمینی کوچک با رشد تجاری پویا ، ژئوپلتیک محدود اما بازیگری موثر در رخدادهای غرب آسیا تا شمال آفریقا و سرانجام بنیه نظامی نه چندان توانمند اما با سرمایه پر نفوذ در بحران های گروه محور و دولت محور منطقه .
جمعیت آن کشور بر اساس گزارش بانک جهانی در سال 2016، حدود 2میلیون و 700 هزار نفر بوده که تقریبا300 هزار تن - یعنی یک دهم - از آنها بومی هستند.
پس از روسیه و ایران ، قطر سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان را در اختیار دارد و پس از روسیه نیز بزرگترین تامین کننده گاز جهان محسوب می شود. مصر و امارات متحده عربی اصلی ترین مشتریان گاز قطر هستند.
همچنین قطر دارای ذخایر غنی نفت است و یکی از اعضای اوپک محسوب می شود که روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت تولید می کند.
ژئوپلتیک قطر شامل شبه جزیره ای کوچک می شود که در جنوب غربی خلیج فارس واقع شده و با عربستان سعودی هم مرز است با وسعتی حدود 11 هزار و 438 کیلومتر مربع .
چارچوب نظری
شرایط محیطی در یک دهه گذشته ، بسترهای لازم را برای مانور های استراتژیک دوحه فراهم کرد.
این تکاپوها به پویایی دیپلماتیک و یا مساعی جمیله برای کاهش در گیری های منطقه- آنطورکه دولت مد نظر داشت- منجر نشد ،مثال بارز آن کمک های رسانه ای و سیاسی به شبه نظامیان طالبان و نیز در مقطعی نیروهای اخوان المسلمین مصر پس از سقوط دولت مرسی.
امیر قطر در سال های 2011و 12 متحد بشار اسد رئیس جمهور سوریه بود اما در یک چرخش برق آسا !! تصمیم گرفت به مخالفان و شورشیان سوریه کمک های تسلیحات بدهد که این اقدام منجر به جنجال رسانه ای گسترده ای هم شد.
دوحه از بابت این ریسک ها، بهره چندانی نبرد و به همین سبب امروز سیاست خارجی قطر گرفتار نوعی " آشفتگی با ثبات " شده است .
وضعیتی که در آن " قوای محرکه سیستم " قابلیت های کلیدی همچون پاسخگویی و هم افزایی ندارد.
چرا سازو کار دیپلماسی قطر به جای کنشگری - مبتلا به آسیب آنتروپی شده ؟ آیا قطر گرفتار " آشفتگی با ثبات " است ؟
دیپلماسی آنتروپیک: Entropy
نشانه های بی نظمی آشکار در سیاست خارجی قطر که خروجی آن بحران چند لایه برای آن کشور بوده ، حداقل از یک دهه گذشته به این سو خود را در شکل تنش های منطقه ای نشان داد.
در عین حال برآیند جهت گیری های دوحه ، کمتر نشانه های کنشگری هوشمند و فعال داشته است.
باید گفت : این وضعیت نتیجه ناگزیر برخورد رویکردهای چند جانبه دوحه در روابط منطقه ای است .
فرآیندی که حاصل " بی تناسبی ژئوپلتیک با سطح قدرت ملی" است به نحوی که حرکت و جهت آن نیز کمکی به بازتولید قدرت ملی آن کشور نکرد.
نشانه های این فرآیند در خصوص قطر، عبارت اند از:
الف / نشانه های عینی و آماری :
1- آمیزه ای بی تناسب از پول ، گاز و الیگارشی آل ثانی؛ .
2- کمک به گروه های تجزیه طلب وافراطی در برخی کشورهای منطقه ،
3- میزبانی پایگاه های نظامی خارجی . (پایگاه آمریکا - انگلیس و ایستگاه نظامی ترکیه)
4- وابستگی به واردات کالا وخدمات از خارج تا حدود 86 درصد .
5- اقتصاد کاملا وابسته به صادرات گاز تا حدود 94 در صد .
6- ناامنی آبی و غذایی .
ب / نشانه های رفتاری و جهت گیری : orientation
1- رابطه قطر با گروههای افراطی درجهان عرب و به ویژه در تمهیدات مالی ، امر پوشیده نیست.
بسیاری از کارشناسان می گویند قطر، قبل از رخدادهای بیداری در منطقه در سال های 2012 ، رویکردی متعادل و همگرا داشت. اما بعد از آن مقطع و پس از موج ناآرامی ها در تونس و سپس لیبی و مصر ، دوحه سیاست با ریسک بالا را پیشه کرد .
قطر در مسیر اثر بخشی استراتژیک در روند های منطقه در برابر دیگر دولتهای عربی ، در اقدامی نمادین دو اف-16 به آسمان لیبی فرستاد تا به همراه کشورهای غربی علیه نیروهای معمر قذافی بجنگند و حتی شماری از نیروهای ویژه خود را به لیبی فرستاد. در بحران سوریه نیز بخشی از سلاح و پول مورد نیاز تروریست های آن کشور را قطر تامین می کند.
2- آن تکاپوها، امروز " سیاست دوگانه " قطر را به نمایش گذاشته ، از یکسو خود را همسو با دولت های غربی در به اصطلاح سرکوب دولت های غیرمردمی و تروریسم نشان می دهد و از سوی دیگر از نیروهای افراط حمایت می کند. یعنی دوحه به موازات جلب نظر غربی ها ، رویکرد های خود را نیز درکشورهای عربی دنبال می کند.
3- گرایش ضد همگرایی . تضاد رویکرد پیش آمده میان شش عضو شورای همکاری خلیج فارس ، نتیجه انباشت ستیز های پنهان اعضای است که شش سال پس از خیزش هایی که منطقه را متلاطم کرد و دیکتاتورهایی را در شمال آفریقا و غرب آسیا سرنگون کرد، آشکار شده است.
کاملا روشن است که مراتب اختلاف، بیش از تنش ها در سیاست خارجی است.
عربستان و امارات ، چرا نگرانند ؟
در پویش این رخدادها، عربستان ، بحرین و امارات از وقوع دو وضعیت، بسیار نگرانند:
1- اوجگیری خیزش های مردمی - حتی مسالمت آمیز - هستند.
2- سعودی ها به ویژه از بروز اختلافات بر سر سیاست های منطقه ای با همسایگان و هم زبان های خود دلهره دارد و قاطعانه مسبب بیشتر تنش ها را دولت قطر می دانند .
این هراس و چالش ها دلایل متنوعی دارد که عبارتند از :
الف - اینکه خیزش ها و تنش ها ، خطرات امنیت داخلی و تحریک حرکت های مردمی را به همراه دارد.
ب- مدیریت نادرست هرگونه اختلاف ، پیامدهای غیر قابل پیش بینی به همراه خواهد داشت.
ج - خطر سوء استفاده گروه های افراطی و تجزیه طلب .
د- هراس از گسترش قدرت و نفوذ بلافصل ایران در معادلات منطقه.
دراین میان نمونه خیزش مصر گویاتر است. در 2012 اخوان المسلمین با برگزاری انتخابات مردمی در مصر به قدرت رسید. اینجا بود که " اقبال مردمی " که تهدید مستقیمی برای ساختار قدرت در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به شمار می رود ، با مخالفت های شدید دولت های عربی روبرو شد.
محمد مرسی، اولین رئیس جمهور مصر که ظاهرا به روش مردمی انتخاب شد، در دوران کوتاه ریاست جمهوری خود، ارتباط خود را با قطر که به آن حدود 7 میلیارد دلار کمک کرده بود تقویت کرد، اما هیچگاه از طرف دوستان قدیمی تر یعنی عربستان و امارات توجهی ندید.
عربستان و امارات که از حامیان حکومت استبدادی حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر بودند سعی کردند دولت مرسی را تضعیف کنند.
پس از آن که ارتش مصر- با کمک سعودی ها وامارات- در ژوئیه 2013 اخوان المسلمین را از قدرت برکنار و هزاران نفر از آنها را زندانی کرد، همان دولت ها میلیاردها دلار کمک مالی به سوی مصر سرازیر کردند، اما در مقابل - قطر از طریق شبکه الجزیره- فقط از نیروهای اخوان و مرسی حمایت کرد.
در جریان این روند ها، قطر ثابت کرد تمایلی به مدارا در مقابل فشارهای اعراب ندارد.
بحران جدید
از آغاز تهاجم متحدان غربی به عراق در مارس 2003 ، نگاه برخی دولت های عربی به قطر که بخشی از آن ناشی از ستیزهای پنهان بر سر نفوذ در روند های منطقه ای بود ، دوحه را رفته رفته وارد دور جدیدی از اختلاف سیاست - به ویژه با عربستان و امارات کرد.
حمایت دوحه از گرایش های اخوان المسلمین در رخدادهای یک دهه گذشته مصر ، دفاع ضمنی از حرکت های بیداری در منطقه از سال های 2012، کمک به سازماندهی واحد های تروریستی در سوریه و لیبی ، صدور تروریسم به عربستان ، کناره گیری هدفمند قطر از ائتلاف عربی سعودی ها در جنگ یمن وسپس استراتژی نزدیکی به ترکیه و ایران ، در واقع بهانه های سیاسی مناسب برای هجمه های امروز علیه قطر بود.
سطح چالش ها جایی اوج گرفت و موثر افتاد که عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و بحرین روز دوشنبه 5 ژوئن 2017 ( 15 خرداد امسال ) اعلام کردند: روابط خود را با قطر قطع میکنند.
ریاض اعلام کرد: مرزهای زمینی، دریایی و هوایی خود با شبه جزیره قطر را می بندد !
بهانه های سعودی
دولت عربستان در توضیح تصمیم خود اعلام کرد: " قطر به «پناهگاهی برای گروههای تروریست و فرقههای گوناگون» از جمله اخوان المسلمین، القاعده، داعش و گروههای مورد حمایت ایران تبدیل شده که هدفشان «بیثبات کردن منطقه» است. " !
هرچند دولت قطر میگوید: قربانی ترفندهای کثیفی شده که برای تخریب وجههاش نزد اعراب و آمریکا طراحی شدهاند.
همچنانکه دوحه در واکنش، با رد اتهامات وارده ، ادعا کرد: «ما در منطقه در موضوع حمله به ریشههای تروریسم پیشرو بوده ایم و در سراسر جهان سعی کرده ایم افراط گرایی را به چالش بکشیم.»
آنکارا چه می گوید ؟!
قطر همچنان به دنبال مفری برای خروج از دایره تهدید پس از بحران دیپلماتیک با همسایگان خود است در مقابل ترکیه از دوستان قدیمی قطر به شمار می رود.
اولین ایستگاه نظامی ترکیه در خلیج فارس در 2014 در کشور قطر تاسیس شد و پیش از آغاز بحران کنونی حدود 180 سرباز ترک در آن مستقر بودند.
ترکیه حتی پیش از این بحران به دنبال تقویت ایستگاه نظامی در قطر بود اما تنش های موجود و حمایت آنکارا از دوحه این برنامه را سرعت بخشید. در این شرایط حمایت های سیاسی ،نظامی و تجاری ترکیه از قطر ، حداقل مجالی را برای تحمل تحریم هایی که چهار کشور عربی علیه آن اعمال کرده اند فراهم کرده است.
هرچند " درک محیطی امنیت منطقه " در دیدگاه ترکیه تعبیر مشخصی ندارد، اما وزیر دفاع آن کشور می گوید:" درچارچوب منافع مشترک ، هدف از ایجاد ایستگاه نظامی در قطر حمایت از امنیت در کل منطقه است "
با این حال بسیاری از کارشناسان می گویند: نوع رابطه ترکیه با قطر هنوز را هبردی نیست . زیرا آنکارا از بابت ستیز با ریاض ، موقت به قطر نزدیک شده است.
از سوی دیگر در هفته های گذشته سفر سیاسی - تجاری هیئت آمریکایی به عربستان و قراردادهای بی سابقه تسلیحاتی و بلافاصله بروز تغییرات سیاسی در سازوکار حاکمیت و تقویت جایگاه محمد بن سلمان و حمایت ترامپ از وی سبب رخدادیی شد. از جمله تشدید مخالفت های ریاض و رسانه های امارات با گرایش های اخوانی ها . این جهت گیری های ضد اخوانی همواره مورد اعتراض آنکارا بوده، از همین روست که یکی از انگیزه های ترکیه در حمایت از قطر ، حمایت از گرایشهای اخوانی در مقابل گرایش های سلفی و وهابی است.
اما آنچه انگیزه اصلی آنکارا است ، تلاش برای ایفای نقش بیشتر وموثر تر در معادلات حوزه خلیج فارس، آنهم از سکوی ایستگاه نظامی در خاک قطر است. وضعیتی که دولت ترکیه سخت از آن دفاع می کند .
جمع بندی
قطر، کشوریست که بنیه های حیاتی آن مانند آب ، غذا ،کشاورزی و اقلیم، آنقدر توانمند و اثر بخش نیستند تا بتوانند قدرت ملی را بازتولید کنند . تنها امتیاز آن کشور " ژئوپلتیک " آن است . یعنی بستری مناسب برای اهداف فرا منطقه ای دیگر دولت ها . اما مناسبات استراتژیک در نیم قرن اخیر به وضوح نشان داده که سرزمین هایی با موفعیت ژئو استراتژیک ، دائم و همیشه میزبان و سکوی پرش دولت های دیگر نیستند . به عبارتی نباید و نمی توان از فاکتوری نظیر قطر ، بهره های استراتژیک آنچنانی داشت . شرق اوکراین ، قرقیزستان ، قبرس، بحرین، شمال آفریقا وغیره نمونه هایی از این دست هستند .
درواقع اوضاع اضطراری قطر ناشی از درک سطحی و تک زاویه رخدادها ، بلند پروازی ها نامعقول و محاسبات وارونه از شرایط ملتهب غرب آسیا در یک دهه گذشته است .
به نظر می رسد چالش پیش رو لایه های ناشناخته تری دارد که نیازمند بررسی و انتظار بیشتر است. وضعیت ژلاتینی ، همین شرایط فعلی است که اهداف با تاکتیک ها - سپس هر دو با استراتژی - همچنین هر سه با سلسله منافع ملی ، یا ناسازگارند یا همپوشانی و یا در هم رفتگی دارند .
فارغ از ابزارهای سخت و گرم ، در اینجا گفتگوی دولت های منطقه و رهیافت دیپلماتیک ، شاید بتواند درجه التهاب این حوزه کاهش بدهد./
----------------------------------------------------------------
پژوهش و نگارش - سید محمد حسینی پور - کارشناس سیاست در آسیا
.